دو سالگی
سلام پسر عزیزم اینو که دارم برات می نویسم درست روز 8/5/91است یعنی درست الان تو 2 سالت تموم شده ونداد مامان، قشنگ من تو خیلی باادبی ونداد هر وقت هر کی بهت هرچی می گه می گی (بله ) انقدر قشنگ می گی که ادم قند توی دلش آب می یشه ونداد من دیروز با خودم آورده بودمت اداره دیگه روی پرینتر من نشسته بودی انقدر با همه بچه های اداره بازی کردی تازه رفته بودی برای خانم مهندس گل کنده بهش دادی به همه می گفتی گداحافظ به زبون خودت گفتم وندا برای همه هم بوس می فرستادی. هر که ونداد بهت چیزی میده سریع می گی مرسی ونداد راستی تولدت دو سالگیتو توی رشت گرفتم اول بابایی و یوما برات یک دوچرخه خریدن و منو باباتم برات یک ارگ خریدم بعدن همن توی تهران گرفتم که مامانی و بابای برات یک دونه سکه آوردن راستی کیک تولدت توی رشت از این ماشینا بود و کیک تولد تهرانت هم یک دونه angry bird بود. ونداد من قربونت برم دیگه برای خودت مردی شدی. آقایی شدی راستی ونداد من یک خبر من تو رو در روز 24/4/91 از شیر گرفتم وای نمی دونی ونداد فکر می کردم وقتی می خوام از شیر بگیرمت خیلی برام سخته ولی نمی دونی ونداد تو چقدر قشنگ قبول کردی این کار رو. ونداد مامانی بهت گفت که مینا ممه مامانو خورده توهم گفتی که ممه مامان خورد بعد شب که شد اومدی شیر بخوری بهت گفتم ممه مامان خورده مینا تو هم گفتی پس بهم شیر بده منم ونداد بهت شیر دادم دیگه ممه منو نخوردی ولی ونداد من خیلی ناراحت شدم احساس کردم دیگه نمی یای پیش من ولی ونداد الان که دو هفته از اون موضوع می گذره . تو هنوز می یای به من می گی مامان بهم ممه بده.
ولی ونداد شبا که از خواب بیدار می شی توی بغلم می گیرمت و می خوابونمت احساس می کونم راحت تر می خوابی.
ونداد تقریبا می تونی کلمات رو تکرار کونی مثلا به خاله می گی (خا ) به پرهام می گی ( (دادا) می گیم ونداد اسم ماشین بابا چیه می گی سمند می گیم چه رنگی می گی (سفید )
ونداد من همش برای تو دعا می کونم خدا همیشه یار و نگه دار تو باشه من همیشه تو رو به خدا می سپارم.
عاشقتم